خلاصه داستان:

كارگرجواني كه در روستايي در اطراف رودبار زندگي مي كند به دختري علاقه داشته و از او خواستگاري كرده است. خانواده دختر به اين دليل كه كارگر جوان خانه و كاشانه اي از خود ندارد و خود دختر به اين علت كه جوان سواد ندارد با اين ازدواج مخالفت كرده اند. كارگر جوان، كه سال ها به كار ساختن براي روستائيان مشغول بوده دل شكسته كارش را رها كرده است. با وقوع زلزله رودبار كليه خانه ها ويران مي شود و والدين دختر در اين حادثه زير آوار مي مانند. اين بار استدلال جوان براي دختر اين است كه با وقوع زلزله بسياري از مردم چون او خانه اين است كه با وقوع زلزله بسياري از مردم چون او خانه و كاشانه اي ندارند. اما دختر كماكان از ازدواج با او طفره مي رود، تا اين كه يك گروه فيلمبرداري به روستا مي آيد تا از وقوع زلزله فيلم بگيرد. دختر و پسر جوان به عنوان بازيگران غير حرفه اي فيلم انتخاب مي شوند، و كارگردان كه شاهد كوشش هاي جوان كارگر براي جلب رضايت دختر است به تصوير كردن ماجراي آن دو علاقمند مي شوند.

جوايز:

كانديداي بهترين پوستر از سيزدهمين جشنواره فيلم فجر 1373
برنده هوگوي نقره در سي امين جشنواره بين المللي شيكاگو، ايالات متحده 1994
برنده خوشه طلايي در سي و نهمين جشنواره بين المللي فيلم والادوليد، اسپانيا 1994
برنده جايزه منتقدان در هجدهمين جشنواره بين المللي فيلم سائوپولو، برزيل 1994
برنده جايزه بهترين كارگرداني در هشتمين جشنواره بين المللي فيلم سنگاپور، 1995
برنده گل سرخ طلايي در سيزدهمين مجمع بين المللي فيلم برگامو، ايتاليا 1995
سومين فيلم منتخب تماشاگران در چهل و چهارمين جشنواره بين المللي فيلم ملبورن، استراليا 1995